۱۳۸۸ اسفند ۲۱, جمعه

دیروز ترس رعیت ، امروزخوف دولت

جایی در کتاب تاریخ همین مرزو بوم نبشته اند: بعد از آن که اولین خط تلگراف به سال 1274 هجری قمری بین قصر گلستان وباغ لاله زار کشیده شد و قرار داد بین کمپانی های خارجی منعقد گردید، کشاندن این خطوط به ایالات و ولایات مساله اصلی گشت، چرا که باز "خرافه" جولان می داد و مردم را از اعتماد کردن به ریسمان هایی که ارواح و شیاطین در آنها سخن می گفتند بر حذر می داشت! این تازه در حالی بود که اندیشه ی داشتن توانی چون تلگراف و تلفن را_به شکل نظری اش_ اسا سا به ایرانیان نسبت داده اند! خلاصه آن که چون تلگراف خانه در طهران افتتاح شد، بودند بسیاری از مردم که باور نمی کردند از شهری به شهر دیگرامکان مخابره ی تلگرافی باشد، به همین جها ت و ملاحظا ت وبا وجود تشویق دولت که مطالب مهم و فوری را مصلحت آن است که به وسیله تلگراف انجام دهند، مردم زیر بار نمی رفتند و این موضوع را بیشتر به شوخی و مطا یبه می گرفتند. داستان اما آنقدر بیخ پیدا کرد که وزیر تلگراف وقت، علیقلی خان مخبرالدوله را تدبیری به خاطر آمد وبا توافق سرمایه گذاران، یکی دو روز را به مردم اجازه داد تا مجانی با دوستان و بستگان خود که در شهرهای اصفهان، شیراز، تبریز ویا نقاط دیگر ساکن بودند صحبت کنند.خلاصه آن که چیزی بپرسند و جواب بخواهند تا یقین کنند که تلگراف، جادو و شعبده نیست و این چنین شد که هر کس هر چه در دل داشت از سلام و تعارف و احوالپرسی تا گله وگلایه ،شوخی وجدی بر صفحه کاغذ آورده و به مخا طب مخابره نمود. زیرا حرف، مفت بود و انگار هر آنچه مفت باشد فطرت آدمی به سوی آن گرایش
می کند...
و جایی در کتاب تاریخ این مرزو بوم می نگارند که چه دگرگون شد افکار مردم و چه دگرگون تر افکار دولت !

هیچ نظری موجود نیست: